1. مسیحیت و اسلام نوشتۀ: مصطفی ذاکري 2. - سرشناسه: ذاکري، مصطفی، 1314 عنوان و نام پدیدآور: مسیحیت و اسلام / نوشتۀ مصطفی ذاکري. . مشخصات نشر: تهران: شرکت سهامی انتشار، 1388 مشخصات ظاهري: 492 ص. ISBN 978-964-325-245- شابک: 8 وضعیت فهرست نویسی: فیپا. .492- یادداشت: کتابنامه: ص. 479 موضوع: اسلام و مسیحیت. شناسه افزوده: شرکت سهامی انتشار. BP 227/ 5م 2ذ/ 3 رده بندي کنگره: 1388 297/ رده بندي دیویی: 473 شماره کتاب شناسی ملی: 1867848 مسیحیت و اسلام نوشته : مصطفی ذاکري ناشر : شرکت سهامی انتشار چاپ اول : 1388 چاپخانه حیدري : 2000 نسخه 9840 تومان 3. آ 4. پیشگفتار این کتاب نتیجۀ بیش از پنجاه سال مطالعه، بررسی، خواندن صدها کتاب و مقاله و رساله، بحث با اشخاص مختلف از مذاهب و ادیان مختلف- مسیحی، یهودي، بابی، بهایی، صوفی و غیره- و استماع سخنرانیها و منبرهاي وعاظ و سرزدن به کلیساها و تماشاي آنهاست. بسیاري از مطالب آن را سالها پیش یادداشت کرده بودم که در مجموعۀ برگه ها (فیشها) و دفترچه هاي یادداشتم نگهداري شده است. چه بسا که با مطالعۀ مطلب جدیدي فکر من تغییر یافته و نو شده بود و یا بعد از تغییر فکر مدتی بعد باز به نظر اول بازگشتم. قرآن همیشه راهنماي من بود و به آن بسیار مراجعه می کردم. شاید بندرت توانسته ام قرآن را ختم کنم اما به آیات مختلف آن بارها و بارها مراجعه کرده ام و گاهی براي فهم یک آیه تمام یک سوره را خوانده ام یا تمام موارد مشابه آنرا در قرآن پیدا کرده و مطالعه کرده ام. گاهی یک آیه یا یک کلمه از قرآن ساعتها وقت مرا گرفته است تا راز آن را بگشایم و مطابق فهم خود آن را دریابم. تفسیرها و ترجمه هاي متعدد قرآن را بارها و بارها مطالعه کرده ام. کتاب مقدس هم همیشه در دسترس من بود و گاهی روزها و ماهها روي میز کارم قرار داشت ومطالعه می کردم. در جوانی که به دبیرستان می رفتم بعضی از دوستان هم مدرسه ام هفته اي یک بار به کلیساي مریم در چهار باغ اصفهان م یرفتند. در آنجا وسائل بازي بود: فوتبال، والیبال، بسکتبال، شطرنج، چکرز، تخته نرد وغیره. مدتی بازي می کردند تا آنکه کشیش کلیسا که ایرانی و از اهالی یزد بود بچه ها را صدا می کرد و دور حیاط صندلی گذاشته بودند می نشستند و کشیش یعنی آقاي دهقانی تفتی که اکنون اسقف شده و در انگلیس به سر می برد می آمد و براي بچه ها مقداري از کتاب مقدس را می خواند و شرح می داد و دست آخر چشمهایش را می بست و دعایی که خودش سر هم کرده بود می خواند و در آخر آن می گفت: آمین. من هم چند یا چندین جلسه به آنجا رفتم و با کشیش بر سر مسائل مسیحیت بحث می کردم. چیزي که براي کشیش اسباب زحمت شده بود اثبات تثلیث بود که دست آخر می گفت این را باید با ایمان خود قبول کنیم و نباید به دنبال اثبات آن باشیم و یک بار دلیلی که ذکر کرد این بود که شما همه حلال زاده اید اما نمی توانید ثابت کنیدکه حلال زاده هستید. من هنوز جوان 13 5. مسیحیت و اسلام 14 بودم و مطالعات بسیار نداشتم که بیدرنگ جواب او را بدهم. چند روز دربارة این دلیل فکر کردم و می دانستم که این جواب درست نیست و یک جایی از آن می لنگد تا بالاخره فهمیدم و هفتۀ بعد در جلسه به کشیش دهقانی گفتم که درست است که من نمی توانم ثابت کنم که حلال زاده ام اما دلیلی هم براي اثبات آن نمی بینم یعنی لزومی ندارد که بروم به دنبال دلایل حلال زادگی خود تا ببینم آیا پیدا می کنم یا نه. اما اگر کسی به من تهمت بزند و به طور جدي بگوید تو حلال زاده نیستی، آنوقت من باید به دنبال اثبات آن بروم، حال در مورد حضرت عیسی بجز مسیحیان همۀ مردم دنیا منکر آن هستند که او خدا یا پسر خدا باشد و ناچار شما باید ثابت کنید که او لایق این صفت هست و بیچاره کشیش از بحث ما درمانده شده بود ولی نمی توانست ما را راه ندهد. گاهی پدر زنش اسقف تامسن به کمک می آمد و کتاب تفسیر بسیار بزرگی داشت به انگلیسی که شاید دو برابر فرهنگ و بستر بزرگ و با خط ریز بود جواب بعضی سؤالات ما را با خواندن آن کتاب می دادکه البته من قانع نمی شدم. دهها کتاب نوشتۀ مسیحیان و مخالفان آنها و بخصوص کتابهاي علماي اسلام را دربارة مسیحیت خواندم و بسیاري از آنها را خریدم که اکنون در کتابخانۀ من موجود است. بعضی ازکتابهایی هم که مسیحیان در رد اسلام نوشته بودند به دست آوردم. سرانجام اکنون تصمیم گرفتم آنچه در این زمینه می دانم به صورت ساده و همه کس فهم بنویسم تادیگران هم در دانسته هاي من شریک شوند. ابتدا می خواستم در یک مقاله 20 یا 30 صفحه اي کار را تمام کنم اما مطلب مرتب کش پیدا می کرد و ادامه می یافت تا سرانجام به این کتاب منتهی شد. براي درك مطالب این کتاب لازم نیست به هیچ کتاب و نوشتۀ دیگري مراجعه کنید چون به حد کافی ساده است. اما بهتر است یک جلد قرآن کریم و یک جلد کتاب مقدس (یا حداقل یک جلد عهد جدید) در کنار دست خود داشته باشید. اگر عربی نمی دانید می توانید یک ترجمۀ خوب از قرآن را تهیه کنید و کتاب مقدس هم به هزار زبان یا بیشتر ترجمه شده است، به هر زبانی که می دانید و در دسترس دارید می توانید مراجعه کنید. من هر مطلبی را که نوشته ام در کنار آن در داخل پرانتز نشانی آن را در قرآن یا کتاب مقدس داده ام و گاهی موارد مشابه را به طور کامل ذکر کرده ام تا اگر کسی مایل به تحقیق بیشتر باشد همۀ آیات مربوطه را از قرآن یا تورات یا انجیل یا سایر کتابهاي مقدس مسیحیان و یهودیان مطالعه کند. مسیحیان 66 کتاب را 6. پیشگفتار 15 در یک جلد منتشر می کنند (و کاتولیکها و ارتودکسها 12 تا 15 کتاب دیگر را هم به آن ضمیمه کرد هاند.) 1 کتاب مقدس است ولی تمام آن 66 کتاب را قرآن از نظر حجم نزدیک به 7 که روي هم مطالعه کنید به اندازة قرآن مطالب دینی، عرفانی، اخلاقی، شرعی، عبادي، قضایی، حقوقی و سیاسی ندارد. قسمت عمدة این 66 کتاب داستان و قصه است که به صورت تاریخ نقل شده است. البته کلام خدا که به حضرت موسی و داود و عیسی (ع) نازل شده بود در لابه لاي این کتابها پیدا می شود اما گم است، نمی توان به راحتی به دست آورد. من سعی کرده ام در این کتاب همه جا قرآن را با کتاب مقدس مقایسه کنم، سخنان نادرست کتاب مقدس را نشان بدهم و مطالب درست و صحیح آن را طبق قرآن ارائه نمایم، یعنی راهنماي من براي تشخیص درست و نادرست آنها قرآن است، فقط قرآن. من به احادیث و اخبار و سایر کتابهاي مذهبی ارجاع نداده ام زیرا که می خواستم دو کتاب مقدس اسلام و مسیحیان را با هم مقایسه کنم. حتی المقدور از تفسیرها کمتر استفاده کرده ام و حتی ترجمۀ آیات قرآن را خودم انجام داده ام تا به نکات مهم آن بیشتر تاکید کنم. بعضی ترجمه ها تفسیر است و بعضی نارساست و لذا لازم بود من خود ترجمه کنم. در توضیح آیات قرآن مطالبی آورده ام که از خود آیات یعنی از متن کلمات و عبارات آن قابل استفاده است و شما هم خوانندة عزیز خواهی دید که من در این کار از متن قرآن به هیچوجه دور نشده ام. می توانستم از تفاسیر بزرگ نقل قول کنم اما ترجیح دادم که آنچه می فهمم- البته با توجه به همان تفاسیر- از متن قرآن درآورم. این کتاب را پیش از چاپ برخی از فضلا و دانشمندان دیده اند و پیشنهادها و نظریاتی داده اندکه در حد وسع در بازنگري کتاب مراعات یا اصلاح شد. البته برخی نظرات بسیار کلی بود و برخی به جزئیات پرداخته بودند. بیش از همه من مدیون لطف و دقت دانشمندان ذیل هستم که کتاب را از اول تا آخر خواندند و پیشنهادهاي مفید و ارزنده اي ارائه کردند. نخست جناب حجت الاسلام و المسلمین محمد کاشانی، دوم جناب آقاي احمد رضا مفتاح معاون پژوهشی مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب و سوم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاي سید محمد ادیب آل علی از محقّقان مرکز 7. مسیحیت و اسلام 16 مطالعات و پژوهشهاي فرهنگی حوزة علمیۀ قم که هر سه بزرگوار خود تألیفاتی در این رشته دارند و صاحب نظرند و من سپاسگزار ایشان هستم. همچنین برخی از فضلا و دانشمندان و دوستان این کتاب را پیش از چاپ جزئاً و کلاً مطالعه کردند و اصلاحات یا پیشنهادهایی ارائه نمودند که آنچه از آنها وارد یا مفید بود در کتاب اصلاح شد. درحقیقت این کتاب تا مرحلۀ چاپ و نشر، بارها و بارها مورد بررسی و تجدید نظر و اصلاح و تکمیل قرار گرفت و سعی شد که حتی المقدور مطالب آن دقیق، درست، بدون پیش داوري، بدون حب و بغض باشد. بدین جهت مطالب بسیاري که براي گردآوري آنها زحمات زیادي کشیده شده است، در این کتاب هست که براي مسیحیان و یهودیان فارسی زبان، تازگی دارد و می تواند براي درك درست کتاب مقدس مفید باشد. مثلاً نام هاي خدا در عهد عتیق و عهد جدید از کتب مختلف جمع آوري شده که گمان نمی رود در منابع دیگر فارسی بدین جامعیت یافت شود. براي سهولت مراجعه و دسترسی به مطالب فراوانی که در صفحات مختلف کتاب پراکنده است، شش نمایه در آخر کتاب افزوده ام که دسترسی به مطالب مرتبط به هم را آسان می کند و به ویژه نمایۀ موضوعات کمک ذي قیمتی است. در هر حال بهتر است خوانندگان محترم با صبر و حوصله کتاب را از اول تا آخر با دقت مطالعه فرمایند و اگر در حین مطالعه سؤالی براي آنها پیش آمد به احتمال قوي با استفاده از نمایه ها، پاسخ خود را به دست خواهند آورد ضمنا گاهی تکرار بعضی مطالب جهت افزودن نکات تازه به کتاب است که آرزومندم موجب ملال مطالعه کنندگان فراهم نشود. در خاتمه امید است که خوانندگان محترم، به ویژه صاحب نظران، در این کتاب با دیدة اغماض بنگرند و اگر عیبی، نقصی یا قصوري در آن یافتند مرا مطلع فرمایند تا در چاپهاي بعدي اصلاح کنم و اگر حسنی در آن بود از کرم باري تعالی بدانند که آنها را بر دل من القاء فرموده است. مصطفی ذاکري 8. قبل از مطالعه به نکات زیر توجه فرمایید -1 این کتاب براي اهداف زیر نوشته شده است: مقایسۀ موارد مشابه قرآن و عهدین (یعنی کتاب مقدس شامل عهد عتیق و عهد جدید) به ویژه در مورد شرح حال انبیاء، معجزات و اهداف آنان و نتایج اخلاقی و دینی آنها و نیز دربارة اصول عقاید اسلام و مسیحیت به صورتی که از متن قرآن و اناجیل و سایر کتب دینی مسیحیان برمی آید، به منظور درك حق از باطل از روي دلائل عقلی و رفع سو ءتفاهمات و دعاوي نادرستی که بر ضد اسلام از طرف صهیونیست ها و برخی مستشرقین مغرض یا مبغض پراکنده شده است؛ به منظور کشف حقیقت اسلام آن طوري که هست. ضمناً باید دانست که اکنون در مغرب زمین هر روز کتا بهاي بسیار بر ضد مسحییت و رد اناجیل و کتب دینی مسیحیان و یهودیان منتشر م یشود که نویسندگان آنها لاییک و یا ضد دین هستند ولی در این کتاب نوشت ههاي دینی یهود و مسیحیان از دیدگاه یک مسلمان بررسی شده است که هدفش مؤمن کردن مردم است نه ب یدین ساختن آنان. -2 نظم مطالب و سیر بحث در کتاب به صورت طبیعی است یعنی هر فصل منطقاً دنباله و نتیجۀ فصل یا فصول قبل است و لذا چه بسا که مطالب مرتبط به هم در جاهاي مختلف کتاب پراکنده شده است (و نمایه هاي آخر کتاب ما را به آنها راهنمایی خواهد کرد) مثلاً مطالب گفتنی دربارة حضرت مریم و 20-48 ، مقایسۀ آنها برحسب قرآن و اناجیل در فصول. 14,13,12,10,9,8,7 4 آمده است که اگر آنها را در کنار هم قرار دهیم خود رسالۀ جامعی - و 57 در مورد حضرت مریم خواهد شد. -3 هیچ مطلبی بدون ذکر مأخذ و مرجع نیامده است و گاهی در کنار یک مطلب چند یا چندین مرجع از قرآن یا کتاب مقدس در پرانتز نقل شده است. اگر مطالب مرجوعٌ علیه از متن قرآن یا از کتاب مقدس استخراج و پهلوي هم قرار داده شود رسال ههاي مفرده اي (تک نگاریهایی) به دست می آید. مثلاً آنچه دربارة دعا در قرآن و اسلام (صص 335 تا 337 ) و مقایسۀ آن با 9. مسیحیت و اسلام 18 دعاها در تورات و انجیل نوشته شده است حدود دو صفحه است ولی اگر این دعاها را از قرآن و از کتاب مقدس استخراج کنیم رساله اي در حدود 50 صفحه خواهد شد. -4 نویسنده با آنکه صدها کتاب علمی فلسفی، عرفانی، کلامی و کتب تفسیر و حدیث را به دقت مطالعه کرده و نکات آنها را در نظر داشته است در ارائه مطالب روش خاصی برگزیده که ساده و همه کس فهم باشد و خواننده در پیچ و خم عبارات مشکل و پیچیدة فلسفی و عرفانی و اصولی و کلامی قرار نگیرد. -5 دهها نظریه جدید در مباحث کلامی و تفسیري ارائه شده است که شاید اولین بار است که مطرح می شود. مثل نقشۀ خدا براي خلقت آدم (فصل 17 و 22 و 49 و غیره) یا لباس آدم در بهشت (فصل 21 ) و مبحث خدا چیست 1) و غیره. - (فصل 60 -6 براي رعایت اختصار در اغلب موارد فقط به ذکر نشانی آیه ها در قرآن یا در کتاب مقدس اکتفا شده است و اگر متن آنها ذکر م یشد این کتاب حجمش سه برابر می شد. -7 باید توجه داشت که در ترجمه هاي مختلف کتاب مقدس در زبانهاي مختلف و حتّی در یک زبان در چاپهاي مختلف اختلافات بسیار دیده می شود . ما در این کتاب در موارد مشکوك به اصل عبري عهد عتیق و یونانی ( 13 و 26 : عهد جدید مراجعه کرده ایم . مثلا در کتاب اعمال رسولان ( 3 ( عیسی به عنوان بندة خدا در ترجمه تفسیري عهد جدید (چاپ 1357 پسر خدا) و در ) his son خدمتگزار و در ترجمۀ انگلیسی شاه جیمز و در عربی (چاپ servant آن را Good News Bible و NIV ترجمۀ (25 : 1987 ) آن را فتاه ( خادمش ) ترجمه کرده اند و نیز در انجیل متّی ( 1 عیسی را پسر نخستین مریم دانسته است یعنی مریم جز او پسران دیگري هم کلمه Good News Bible و NIV داشته است. در بعضی ترجمه ها از قبیل حذف شده است تا به عذرا بودن مریم ( firstborn نخستین ( به انگلیسی لطمه اي نزند اما در ترجمۀ فارسی ( چاپ 1902 ) و در ترجمۀ انگلیسی شاه prōtotokos جیمز درست ترجمه شده است. در اصل یونانی اغلب نسخه ها آمده است یعنی نخست زاده یا اولین فرزند. 10. مقدمه قرآن کریم حضرت عیسی بن مریم را به عنوان مسیح و كلمة الله و آورندة کتاب آسمانی انجیل و صاحب معجزات معرّفی کرده و تصدیق نموده است که او از زنی پاك و منزّه به نام مریم که باکره بود بدون پدر و در اثر بخشش روح القدس خلق شد که از نظر نداشتن پدر مثل حضرت آدم بود و داستان او و مادرش مریم قدیسه طاهره در قرآن به ویژه در سورة آل عمران و سورة مریم آمده است و مسلمانان بر این اساس معتقدند که آن انجیل که بر حضرت عیسی نازل شده است غیر از این چهارانجیلی بوده است که اکنون در دست مسیحیان است، زیرا که این اناجیل کلام الهی نیست بلکه شرح حال حضرت عیسی است به قلم چهار نفر که طبق نظر محقّقان امروزي هیچکدام خود حضرت عیسی را ندیده بودند و لذا روایات آنها با هم مغایر و در بسیاري از موارد متناقض است و عیسایی که این اناجیل معرفی می کنند با عیسایی که وصف او در قرآن آمده است کاملاً فرق دارد. من در این کتاب می خواهم اعتقادات اصلی مسیحیان را مستنداً شرح دهم و مغایرت آنها و تناقض شدید آنها را با عقاید اسلامی که در قرآن آمده است (فقط قرآن) نشان بدهم و این کار از یک طرف یک تحقیق مقایسه اي بین عقاید دو دین است و از سوي دیگر جنبۀ اثبات دارد یعنی فقط مقایسه نیست بلکه مزیت و رجحان عقاید (polemic) برهانی و جدلی اسلامی با ادلّۀ بدیهی و قابل قبول و مسلّم نشان داده م یشود. پیش از آغاز بحث باید بگویم مسیحیت تنها دینی است از دینهاي بزرگ که از ابتدا تاکنون دچارتفرقۀ عظیم بوده است، به نحوي که اختلاف عقاید و پاي بندي به فرائض و اعمال در میان فرقه هاي مختلف مسیحی به قدري زیاد است که شاید نتوان حتی یک اصل اعتقادي ثابتی را ذکر کرد که همۀ آنها از قدیم تا امروز درباره آن متّفق بوده اند. برخی فرقه هاي قدیم از میان رفته اند یا بقایاي ناچیزي از آنها مانده است. فرقه هاي یعقوبی، نسطوري، ملکائی، پیروان مرقیون و غنوصی ها از آن جمل هاند و امروزه نیز اختلاف میان فرقه هاي مختلف مسیحی از زمین تا آسمان است، به طوري که بعضی از آنها را شاید نتوان اصلاً مسیحی نامید. در قرن نوزدهم مثلا در امریکا دو با کتابی که می گویند (Mormons) فرقۀ جدید پیدا شد، یکی فرقۀ مورمونها سرنوشت اجداد کهن بومیان آن سرزمین و پیامبران مبعوث بر آنها است که بر روي 19 11. مسیحیت و اسلام 20 که (Joseph Smith) الواحی زرین نوشته شده بود و شخصی به نام جوزف اسمیت خود را پیامبر می دانست این نوشته ها را به امر فرشته اي آسمانی پیدا و ترجمه کرد و در سال 1830 میلادي منتشر ساخت. این کتاب همراه با یک نمایۀ مفصل در 779 صفحه چاپ شده است و برگزید ةآن هم به فارسی در 220 صفحه در امریکا منتشر شده است و شامل افسانه ها و اساطیر مجعولی است ولی آن را برابر و همتراز کتاب مقدس می دانند. مورمونها عقاید خاصی دارند و تعدد زوجات را جایز بنا نهاد و (Mary Baker Eddy) می دانند. فرقه دوم را خانمی به نام مري بیکر ادي به ضمیمۀ لغت نامه اي حاوي « علم و سلامتی » کتابی در سال 1875 تحت عنوان کلمات کلیدي کتاب مقدس و تأویل آنها منتشر کرد و مبدأ پیدایش فرقۀ علم شد که به ویژه در امریکا پیروان فراوانی دارد. خانم (Christian Science) مسیحی 1910 میلادي) استعداد عجیبی در تأویل آیات کتاب مقدس با دیدگاهی - ادي ( 1821 صوفیانه و تقریباً وحدت وجودي دارد و تأویلات او بسیار شبیه است به تأویلهاي علی محمد باب (پیشواي بابیه) و میرزا حسینعلی بهاء الله (پیشواي بهائیه) که هر دو معاصر او بودند ولی مانند او فکر منسجم و نظام مندي نداشتند درحالیکه خانم ادي نظام منسجمی ابداع کرده و تمام کلمات کلیدي کتاب مقدس را به معانی باطنی تأویل کرده و گفته است که در هنگام مطالعۀ کتاب مقدس به جاي آن کلمات این معانی را باید در نظر گرفت و لذا پیروان او کتاب مقدس را همراه با کتاب علم و سلامتی می خوانند ولی کشیش ندارند و مراسم عبادي را خودشان اجرا م یکنند. از خصایص آنها اعتقاد شدید به دعا در درمان تمام دردها و بیماریهاست حتی امراض صعب العلاج. هنوز هم گاه و بیگاه مذاهب جدیدي در مسیحیت به ویژه در امریکا پیدا می شود و باب مذهب سازي در این دین مسدود نشده است. در سال 2006 در کنفرانس بین المذاهب مسیحی که در امریکا تشکیل شد نمایندگان بیش از 300 فرقۀ مسیحی شرکت کردند که شاید وجه اشتراك آنها فقط درنام مسیحی بود و این اندازه اختلاف در هیچ دینی دیده نشده است. چون بحث از عقاید مذاهب گوناگون مسیحی از حیطۀ کار ما و این کتاب خارج است لذا ما خود را محدود به عقاید و اعمال سه فرقۀ مهم مسیحی امروزي که بیشتر پیرو دارند یعنی در درجۀ اول پروتستانها و سپس کاتولیک ها و دست آخر ارتودکسها می کنیم و از بحث در عقاید سایر فرق هها صرف نظر می کنیم. 12. 1 ابهام و پیچیدگی الهیات مسیحی مسیحیان به طور کلی بسیار پیچیده، (Theologie اصول اعتقادي (تئولوژي مبهم ، غامض و درك نکردنی است به طوریکه علماي مسیحی و محقّقان جدید غربی و مفسران انجیل و عهد جدید از توضیح و بیان این اصول اظهار عجز می کنند و می گویند باید ایمان داشت تا فهمید و نمی توان فهمید و بعد ایمان آورد. میلر در کتاب تاریخ کلیساي قدیم (ترجمۀ علی نخستین و عباس آرین پور ص 255 ) نتیجۀ دهها سال بحث و مناظرة علماي مسیحی و جلسات متعدد شوراهاي اسقفان قدیم را در آنچه مشکل است قبول کردن تعلیم انجیل » : امپراطوري روم چنین خلاصه می کند است که وي یعنی عیسی مسیح مالک یک روح بشري و همۀ پابستگیهاي آن [یعنی لوازم بشریت از خور و خواب و خستگی و غیره] است و در عین حال این روح [بشري] با پري الوهیت متصل است [یعنی هم انسان است و هم خدا]. این معما فوق ادراك بشري است ولی احتیاج انسان را رفع می کند. این را ما سرّي می دانیم که .« گرچه فهم انسانی قابل درك آن نیست، باز براي نجات بشر لازم و ضروري است در فرهنگ کتاب مقدس هارپر بحث مفصلی دربارة تئولوژي (علم کلام یا اصول دین) مسیحی آمده است (ص 1055 تا 1057 ) که در دو سه قرن گذشته دانشمندان متعددي سعی کردند اساس منطقی و قابل قبولی براي اعتقادات مسیحی پایه ریزي کنند اما هنوز به جایی نرسیده اند و هر روشی را که یکی از آنان یا گروهی از آنان براي این امر پیشنهاد کرد هاند با مخالفت شدید گروه دیگري مواجه شده است و دست آخر نتیجه م یگیرد که باید صبر کرد تا دید در آینده چه تئولوژي نوشته خواهد شد. دلیل این آشفتگی واضح است. تئولوژي مسیحیت به صورتی که رسماً پذیرفته شده است عقلاً باور کردنی نیست و با انتقاد متن و روشی که اروپائیان و سایر غربیان در پیش گرفته اند نمی توان اجزاء متناقض و گوناگون عهد جدید را در کنار 21 13. مسیحیت و اسلام 22 هم گذارد و از آنها اصول عقاید متین عقل پسند و منسجمی برون آورد. در این مورد فرهنگ مذکور می گوید: نوشته هاي عهد جدید را می توان به سه گروه تقسیم کرد که هر کدام به نوع جداگانه اي از تئولوژي منجر می شود و تلفیق آنها در یک نظام منسجم و متّحد اگر محال نباشد آسان هم نیست، چنانکه علماي جدید نتوانسته اند یک تئولوژي مورد قبول همگان ارائه نمایند. این سه گروه عبارتند از: اول سه انجیل یعنی انجیل متّی و انجیل مرقس و انجیل لوقا که (Synoptic Gospels) همرأي عمدتاً به شرح سرگذشت عیسی مسیح، معجزات او و کلمات او پرداخته اند دوم انجیل یوحنّا که فاقد تعلیمات اخلاقی و دینی مذکور در اناجیل همرأي است و مطالب آن بیشتر راجع به ادعاهاي عیسی است در مورد مسیح بودن و ابن الله بودن او و نشان دادن تقابل شدید عیسی و حواریون او با یهود و سوم رساله هاي پولس که عمدتاً پایۀ تئولوژي سنتی کلیسا بوده است. براي نشان دادن اختلاف عظیم تئولوژیک (یعنی مباحث کلامی مربوط به اصول عقاید) میان اسلام و مسیحیت بد نیست اصول اعتقادات اسلام را به اختصار تمام ابتدا برشماریم تا در هنگام شرح اصول عقاید مسیحیت بتوان آنها را با هم مقایسه کرد و ضمناً در یک نگاه اجمالی به اصول اعتقادات مسلمین می توان سادگی، منطقی بودن، عدم تناقض و انسجام دقیق عقاید اسلامی را دریافت به نحوي که اگر آنها را به هر شخصی با هر مقدار علم و فهم ارائه کنیم بسادگی م یتواند آنها را دریابد و آنها را عقلانی بشناسد حتی اگر اطفال باشند یا مردمی ازاقوام نیمه متمدن افریقایی و امریکایی (مثلاً ساکنان جنگلهاي آمازون یا اسکیموها یا ساکنان مجمع الجزایر پولینزي و غیره) و بدینسان امکان پذیرش اصول اعتقادي اسلام بسیار بالاتر و بیشتر از قدرت نفوذ ادیان دیگر و به خصوص مسیحیت است، چنانکه مثلاً در افریقا مسلمانان بودجه اي براي تبلیغ ندارند و خود غالباً فقیرند ولی جاذبیت اسلام باعث نفوذ آن در میان بومیان و مردم غیر مسلمان آن سامان به نحو بسیار بالائی گردیده است، در صورتی که هیئتهاي تبشیري اروپایی با بودجه هاي بسیار هنگفت و تبلیغات وسیع و کمکهاي مادي به کسانی که مسیحی می شوند نمی توانند حتی یک دهم نتیجۀ نفوذ اسلام را به دست آورند و شاید همین یکی از کینه ها و دشمنی هاي غربی ها با اسلام را باعث شده باشد. اینک نخست اصول اعتقادي اسلام به صورت فشرده و سپس اصول اعتقادي مسیحیت تشریح م یگردد. 14. 2 اصول اعتقادي اسلام و فرائض آن -1-2 آفرینش آسمانها و زمین و نظم شگفت آور آن حکایت از وجود خدایی می کند که آنها را آفریده است و لذا در وجود خدا شکّی نیست (سورة (24 : 53 و جاثیه 45 : 164 و فصلت 41 : 10 و نیز بقره 2 : ابراهیم 14 -2-2 خدا یکی و فقط یکی است و شریکی ندارد، که اگر خدایان متعددي در عالم بودند جهان و آسمان و زمین برهم می خورد و متلاشی و تباه ، 91 : 42 ، مؤمنون 23 : 22 و نیز نک: اسراء 17 : می شد(سورة انبیاء 21 (73 : 64 و مائده 5 : نمل 27 -3-2 خدا نه صاحب فرزند است و نه خود زائیده شده از دیگري است (سورة ( 3 : اخلاص 112 180 ، اسراء : -4-2 خدا داراي صفات و نامهاي خوب است (سورة اعراف 7 23 و 24 ) و نامهاي بد و صفات بد : 8 و حشر 59 : 110 ، طه 20 : 17 78 ). خدا زنده است و پایدار و پاینده که یک : ندارد (سورة الرحمن 55 255 ) و هرگز نمی میرد تا دوباره : لحظه از عالم غفلت نمی کند. (بقره 2 زنده شود. -5-2 خدا براي هدایت مردم پیامبران و رسولانی را برانگیخته و به سوي مردم فرستاده است که نخستین آنها حضرت آدم و آخرین آنها حضرت محمد (ص) بوده است و یکی از پیامبران بزرگ عیسی مسیح بوده است و نوح و ابراهیم و اسحاق و اسماعیل و یعقوب و موسی و داود هم از انبیاي الهی اند. 23 15. مسیحیت و اسلام 24 -6-2 خدا آدم را ازخاك آفریده، بدون پدر و مادر و حضرت عیسی را در رحم مریم (ع) آفریده بدون پدر و این دو از آیات الهی است و دیگر ( 59 : نظیري در عالم نداشته و ندارد.(آل عمران 3 -7-2 به عقیدة شیعیان بعد از حضرت محمد 12 امام به نوبت یکی بعد از دیگري هدایت مردم را به دست گرفتند و مسلمانان را در راه راست رهبري کردند. اما ریاست ظاهري مسلمانان تا چند قرن در دست خلفا بوده است (خلفاي راشدین، خلفاي بنی امیه، خلفاي بنی عباس و خلفاي عثمانی). -8-2 بعد از این عالم جهان دیگري هست که وقتی عمر بشر برروي زمین به پایان برسد خداوند آدمیان را دوباره زنده م یکند و برحسب اعمالی که در زمان زندگانی بر روي زمین انجام داده اند به آنان پاداش م یدهد. خوبان را به بهشت و بدان را به جهنم م یفرستد. -9-2 ضمناً عبادات ساده اي براي مسلمانان وضع شده است که هر مسلمانی براي نشان دادن اطاعت و انقیاد خود نسبت به خدا و حفظ خویشتن از بدیها و مواظبت از اعمال خوب باید آنها را انجام دهد و همۀ مسلمانان مؤمن آنها را انجام می دهند و آنها عمدتاً عبارت است از پنج وعده نماز در هر روز، یک ماه روزه در سال، یک بار زیارت خانۀ خدا در تمام عمر در صورت استطاعت، پرداخت زکات و خمس عمدتاً براي حمایت فقیران و ضعفا و علاوه بر آن یک سلسله دستورهاي اخلاقی جهان شمول (یعنی مورد قبول همۀ ادیان و مذاهب برحق)ّ نیز دارد چون راستی، درستی، وفاداري، وفاي به عهد، ایثار، تواضع و غیره و یک سلسله قواعد اخلاقی اجتماعی خاص هم دارد که هر مسلمانی باید مراعات کند که عبارت است از پاکدامنی (عدم ارتکاب زنا و لواط و همجنس بازي و غیره)، درست کرداري (عدم دزدي، ارتشاء و قمار و مانند آنها) و رعایت حقوق مردم (عدم قتل و جرح دیگران) و امثال آنها. فهم و درك اصول و مسائل فوق دشوار نیست و هیچ تناقض و تضادي بین آنها وجود ندارد. هر شخص منصفی می تواند آنها را به راحتی بپذیرد و انجام عبادات و رعایت قوانین اخلاقی باعث نظم زندگی فردي و اجتماعی مردم م یشود. 16. اصول اعتقادي اسلام وفرائض آن 25 این عقاید یک پشتوانۀ بسیار استوار و محکم هم دارد که هیچ دین و آئین دیگري ندارد و آن معجزه اي است جاویدان در اختیار همۀ مردم روي زمین که هر کس م یتواند معجز بودن آن را درك کند، یعنی قرآن که خود مکرّر گفته است که 23 و یونس : 13 ) یا حتی یک سوره (بقره 2 : هیچکس نمی تواند ده سوره (هود 11 38 ) مثل آن بیاورد و با در نظر گرفتن اینکه بعضی سوره ها یک سطر بیشتر : 10 نیست (مثل سورة عصر، سورة کوثر و سورة اخلاص یعنی سورة قل هو الله احد) می توان عظمت این معجزه را دریافت. زیرا که اکنون 1416 سال قمري ( 1374 سال شمسی) از رحلت پیامبر و پایان نزول قرآن م یگذرد و در این مدت طولانی هزاران دانشمند مسلمان وغیر مسلمان عرب و غیر عرب، دوست و دشمن اسلام آمده اند و رفته اند و هیچکدام کوچکترین پاسخی به این ادعاي قرآن نداده اند. کافی بود یک سورة کوچک ده کلمه اي درست کنند و به مسلمانان بگویند من این سوره را آورده ام که مثل قرآن است (نه حتی بهتر و برتر از آن) و معجزه بودن قرآن را بدین وسیله باطل کنند. اما تاکنون کسی این کار را نکرده است و گرنه از بمب اتمی بیشتر در عالم صدا می کرد. و اکنون هم مسیحیان که تنها رقیب سرسخت و غالباً دشمن قهار اسلام هستند و بسیاري از آنان در عربی استادند و یا اصلاً عربی زبان هستند می توانند این ادعا را به چالش بگیرند و یهود هم گرچه رقیب اسلام نیستند و مایل به بسط و هم نیستند معذلک در دشمنی با اسلام از (gentiles) توسعۀ دین خود در میان امیون مسیحیان صد بار بدترند. آنها هم می توانند در این چالش شریک شوند و بعد به شکست خود- اگر انصاف دارند- اعتراف نمایند. در تورات و انجیل از معجزات حضرت موسی و عیسی بسیار ذکر شده است، اما هیچیک از آن معجزات اکنون وجود ندارد. تا بتوان به آنها استناد کرد و هر کسی به راحتی م یتواند منکر آن معجزات شود و جوابی براي این منکران وجود ندارد. اما قرآن معجزة دائمی، زنده و باقی است و همه می توانند با آن به چالش برخیزند و دریابند که واقعاً معجزه است. این است که اسلام دین دائمی و آخرین است که تا قیامت باقی خواهد ماند. معجزه بودن قرآن هم از جهت لفظ است و هم از جهت معنا. فصاحت و بلاغت و اسلوب نظم قرآن که نه شعراست و نه نثر و سبکی ابتکاري و مخصوص به خود دارد قابل تقلید نیست و در سوره هاي مختلف روشهاي متفاوتی براي این نظم به کار رفته است و آخر آیات نوعی سجع دارد که با سجعهاي عربی و قوافی شعري متفاوت 17. مسیحیت و اسلام 26 است. ایجاز و قوت کلام به ویژه در سوره هاي آخر قرآن شگفت آور است. لحن و آهنگ قرآن دلنشین است و هرگز خسته کننده نیست یعنی اگر سوره اي را صد بار بخوانی یا بشنوي خسته نمی شوي در حالی که بهترین شعرها را چند بار که خواندي دل زده خواهی شد. سبک قرآن در عین سادگی که به زبان تودة مردم عرب 14 قرن پیش بیان شده است داراي چنان پیچیدگیهایی است که دانشمندان مسلمان را در طی قرون و اعصار سرگرم کرده است یعنی هم تود ة مردم به قدر فهم خود از آن درك می کنند و هم دانشمندان برحسب میزان دانش خود از آن بهره مند می شوند. تورات و انجیل داراي مطالبی است که با علم امروز مطابقت ندارد اما قرآن همیشه با علم روز مطابق بوده است. اما از نظر معنا قرآن کتاب هدایت است و مخصوصاً ادعا کرده است 49 ) و در آن : که هدایت بخش تراز این کتاب نیامده است و نخواهد آمد (قصص 28 82 ) و از این جهت هم معجزه است و ما بیشتر بر این : هیچ اختلافی نیست (نساء 4 جنبۀ قرآن یعنی هدایت بخشی و عدم اختلاف آن تکیه داریم. منظور از عدم اختلاف این نیست که در قرآن اختلاف عبارت یا تعبیر در بیان مطالب نیست، چه این گونه اختلاف خود نوعی فصاحت و بلاغت را می رساند بلکه منظور از عدم اختلاف این است که کلّ قرآن کتابی است منسجم که مطالب آن هماهنگی کامل با هم دارد و سخنی در آن نیست که در جاي دیگر خلاف آن گفته شده باشد چنانکه در کتاب مقدس نمونه هاي فراوانی از این گونه اختلاف دیده می شود . اما در پاسخ به ادعاي قرآن که هیچ کس نمی تواند مثل قرآن بیاورد کافی نیست که مانند مسیلمۀ کذّاب از سبک قرآن تقلید کنند، زیرا که تقلید هرگز جاي ابتکار و ابداع را نمی گیرد. براي مقابله با قرآن باید اولاً از نظر لفظی سبکی ابتکاري و جدید به کار رود که در زبان عربی سابقه نداشته باشد ثانیاً بیان کننده نگرش و فلسفۀ تازه اي باشد نه تقلید از مطالب قرآن(یا حتی تقلید از کتاب مقدس ) .ثالثاً باید مطالب آن هدایت بخش تر از قرآن باشد و در کلّ آن هیچ اختلاف و تناقضی هم وجود نداشته باشد . 18. 3 اصول اعتقادي مسیحیت به طور کلی چنانکه در بالا ذکر شد مسیحیت هیچوقت یک دین یک پارچه و ثابتی نبوده است آنچه به عنوان اصول اعتقادي در زیر ذکر می شود اصولی است که اکنون اکثریت قریب به اتّفاق مسیحیان جهان بخصوص غربیان بدان معتقدند، هر چند که امروز هم در گوشه و کنار جهان هنوز فرق ههایی هستند که تمام یا بعضی از این اصول را قبول ندارند و مثلاً عیسی را نه خدا م یدانند و نه پسر خدا، یا براي صلیب اهمیتی قائل نیستند یا اصول دیگر را منکرند، یا به عکس عیسی را تنها خدا می دانند، اما این فرقه ها نادر و غالباً بسیار کم جمعیت هستند و حرفشان چندان خریدار ندارد. کتاب مسیحیان که طبق طریقۀ پروتستانها شامل 39 کتاب عهد عتیق و 27 (Bible) مقدس کتاب عهد جدید است صورت فعلی خود را در قرن چهارم میلادي (سال 397 م) به دست آورده است و قبل از آن هم دربارة کتابهاي عهد عتیق و هم دربارة کتابهاي عهد جدید اتفاق نظر وجود نداشته است و هم اکنون هم کاتولیکها و ارتودکسها 12 تا 15 رسالۀ دیگر به نام اپوکریفا را هم به کتاب مقدس خود افزوده اند که مربوط به عهد عتیق است و چون متن عبري آنها موجود نیست و در میان یهود نیز پذیرفته نشده است آنها را پروتستانها از کتاب مقدس خود خارج کرد هاند و به اصطلاح آنها را مقدس نمی دانند، اما نافع و مفید م یشمارند. در حقیقت یافتن یک تصویر دقیق از اعتقادات مسیحیان براي هیچ دانشمندي و محققی تاکنون میسر نشده است. اهم اعتقادات مسیحیان به شرح زیر است: 1. خدا یکی است (و لذا مسیحیان را باید موحد و اهل توحید دانست. نک: .(29 : مرقس 12 2. خدا در عین یکی بودن سه وجود مستقل دارد: اول خداي پدر که در 9) و آن ظاهراً معادل الله در قرآن و یهوه در تورات : آسمانهاست (متی 6 27 19. مسیحیت و اسلام 28 است. دوم خداي پسر یعنی عیسی مسیح و سوم روح القدس که در یونانی خوانده شده است. Holy Spirit یا Holy Ghost روح مقدس 3. این سه شخص یا اقنوم ذات واحدي دارند و هر سه ازلی و ابدي هستند اما وظیفه و نقش آنها متفاوت است؛ چنانکه خواهیم دید. 4. خداي پسر گرچه ازلی است و با ذات خدا (یعنی الله) یکی است اما در رحم حضرت مریم تجسد یافت یعنی جسم انسانی به خود گرفت و انسان مجسم شد که تمام خصوصیات یک انسان از خورد و خوراك و خواب و درد و مرگ را می توانست تجربه کند. 5. خداي پسر داراي دو جنبه یا طبیعت است یکی جنبه الهی و لاهوتی یعنی ذات خدایی که لم یزلی است و درد و خواب و خورد و خوراك ندارد و نیازي به هیچ امر مادي ندارد و دوم جنبۀ انسانی و ناسوتی که نیاز به تمام ظواهر مادي انسانی دارد و باید بخورد و بخوابد و از زحمات رنج بکشد و درد مرگ را نیز تحمل کند. وقتی او را به صلیب آویختند جنبۀ ناسوت او درد کشید و مرد اما جنبۀ لاهوت او نمرد و باقی ماند و هیچ احساس درد نکرد. 6. خداي پدر براي آن پسر محبوب خود عیسی را به دنیا فرستاد ومجسد و مجسم کرد تا مانند آدمیان تمام رنجهاي بشریت را بکشد و حتی لعنت صلیب را تحمل کند تا بتواند نزد خداي پدر شفاعت بشر را بکند و آنها را از گناه اولیه که حضرت آدم مرتکب شد و در نژاد او باقی ماند پاك سازد و گناه را که به منزلۀ مرگ انسان بود از دوش بشر بردارد. (نک: انجیل مرقس 7 و رسالۀ به : 29 و 36 و اول قرنتیان 5 : 24 و انجیل یوحنا 1 : 45 و 14 : 10 .( 24 تا 28 و نیز قس: اشعیاي نبی بابهاي 24 تا 27 : عبرانیان 9 اعتقادات شماره 2 تا 5 هیچ مبناي دقیقی در اناجیل ندارد و لذا مورد اتفاق همۀ مسیحیان عالم از قدیم تا امروز نبوده است و برخی فرقه ها همۀ این پنج اصل را رد کرده اند و قبول ننموده اند و برخی بعضی از آنها را نپذیرفته اند و فلاسفه و حکماي مسیحی در این دو هزار سال زحمت بسیار کشیده اند تا صورتی عقلانی و قابل پذیرش به این اعتقادات بدهند که البته هنوز یک تئولوژي که مورد قبول همۀ علماي مسیحی امروزي باشد ارائه نشده است 20. 4 اصل تثلیث خدا وحدت یا اتّحاد سه اقنوم (یعنی سه شخص یا سه شخصیت یا سه وجود) » جداگانه است که در عین جدایی یگانه است و در عین یگانگی سه وجود مختلف دارد و هیچکدام به تنهایی بدون آن دو وجود دیگر خدا نیست بلکه اتّحاد آنها با هم یکجا خدا است و در عین حال هر یک از این اقانیم که با دو اقنوم دیگر داراي وحدت ازلی و ابدي و غیر قابل تفکیک است نیز خداست و هیچیک از آنها به تنهایی و به خودي خود خدا نیست. معذلک هر اقنوم از دو اقنوم دیگر کاملا جداست و در عین حال هر کدام همان ذات و رتبه و مقامی را دارندکه آن دو اقنوم دیگر دارد ولی کار و وظیفۀ هر کدام از دیگري جداست. اقنوم اول را پدر، پدر آسمانی، پدري که در آسمان است و آفریدگار وخالق م یدانند و اقنوم دوم را پسر، پسر خدا، ابن الله، كلمة الله، منجی و مسیح می نامند و اقنوم سوم را روح القدس، تسلی دهنده (فارقلیط) و تقدیس کننده می شمارند. این سه در اراده و مشیت و قدرت و ازلیت و سایر صفات متّحد هستند اما در کتاب مقدس (عهد جدید) اقنوم اول یا خداي پدر را گفته است که سرچشمۀ الوهیت است و از این جهت از پسر بزرگتر است (یعنی ازمسیح)، اگر [28 : نک: انجیل یوحنّا 14 ] « چه ذاتاً یکی هستند این مطالب را من عیناً از کتابچه اي تلخیص کردم که کلیساي مریم در اصفهان دربارة تثلیث منتشر کرده بود و من آن را در جوانی رونویس کردم عبارات بالا عیناً در این کتابچه آمده است و به علّت سادگی و اختصار نقل کردم. میلر در کتاب تاریخ کلیساي قدیم (که در بالا ذکر شد ص 244 ) اعتقاد نامۀ در سال 325 میلادي به امضاي تمامی (Nicaea) مسیحیان را که در شوراي نیقّیه اعضاي آن شورا رسید و اکنون مورد قبول تقریباً تمام کلیساهاي پروتستان و ارتودکس و کاتولیک است به شرح زیر نقل کرده است : 29 21. مسیحیت و اسلام 30 ما ایمان داریم به خداي واحد، پدر قادر مطلق، خالق همۀ چیزهاي » مرئی و غیر مرئی [یعنی به خداي پدر یا اقنوم اول]، و نیز به خداوند واحد عیسی مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود، که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خداي حقیقی از خداي حقیقی، که مولود است نه مخلوق، از یک ذات با پدر که به خاطر ما آدمیان و براي نجات ما نزول کرد [یعنی از آسمان به زمین آمد] و مجسم شده انسان گردید و زحمت کشید [یعنی مصلوب شد] و روز سوم برخاست و به آسمان صعود کرد و خواهد آمد تا زندگان و مردگان را داوري نماید [یعنی خداي پسر یا اقنوم دوم] و نیز ایمان داریم به روح القدس و کلیساي جامع رسولان [یعنی اقنوم سوم] و لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که او [لابد منظور عیسی، خداي پسر است] وجود نداشت و یا آنکه پیش از آنکه وجود یابد نبود، یا آنکه از نیستی به وجود آمد، و بر کسانی که اقرار می کنند وي از ذات یا جنس دیگري است و یا آنکه «. پسر خدا [یعنی عیسی] خلق شده است یا قابل تغییر و تبدیل است من مخصوصاً کلمات خود آنان را نقل کردم که نگویند من عقایدي براي مسیحیان جعل کرده ام و آنها چنین اعتقادي ندارند. و اگر به تفاسیر عهد جدید و کتب دایره المعارف ادیان و امثال آنها مراجعه کنید همین عبارات را می یابید. حال شما بگویید که این چه خدایی است که هم سه است و هم یک، هم ازلی و ابدي است هم متولد می شود و کشته می شود. هم در زمین است و عیسی نام دارد و هم در 9) نام دارد. هم جسم : 2 و متّی 6 : لوقا 11 ) « پدر ما که در آسمانی » آسمان است و دارد و به صورت انسان مجسم است و مصلوب می شود و می میرد و هم ازلی و ابدي است و از نیستی به وجود نیامده و نیست نخواهد شد. خداي پسر خالق نیست و قادر مطلق نیست (چون این از وظایف خداي پدر است که در بالا ذکر شد) و خداي پدر نمی تواند به صورت انسان مجسم شود و گناهان انسان را بر صلیب بردارد. بقیۀ تناقضها را خودتان بررسی کنید و ببینید در این سطور که عیناً از عقاید جاري مسیحیان نقل شد چه قدر تناقض وجود دارد. کدام عقل سلیم می پذیرد که یک وجود هم سه باشد و هم یکی. البته چنانکه در بالا دیدیم خود مسیحیان هم م یگویند: این سرّي است که قابل درك و فهم انسانی نیست، اما براي نجات بشر لازم و » 22. اصل تثلیث 31 ضروري است، (ص 255 تاریخ کلیساي قدیم). واقعاً این خداي مسیحیان چه کار مشکل و شاقّی به عهدة مؤمنان خود گذاشته است یعنی عقیده اي را تحمیل کرده است که مؤمنان او درك نمی کنند و مخالفان او آن را غیر معقول و غیر قابل پذیرش می دانند. اما قرآن فقط با یک کلمه پاسخ این فلسفه و تئولوژي مبهم وغیر عقلایی را بگو اي پیامبر که خدا یکی و یگانه است. « قل هوالله احد » . داده است و فرموده است احد با واحد فرق دارد. واحد ممکن است یکی باشد، اما مرکب از اجزائی. مثلاً یک دانه گردو یکی است اما مرکب است از دو سه پوست و یک مغز و مغز خود از چهار قسمت تشکیل شده است (که به همین جهت به گردو چهار مغز هم می گویند) اما احد یعنی یکتا و غیر قابل تجزیه که نمی توان جز یک و یگانه بر او اطلاق کرد و سه گانگی و تثلیث در آن راه ندارد. این اولین معجزه، اولین آیه از این سوره است که تمام تئولوژي خداشناسی مسیحیت را با همین یک کلمه رد می کند. دیگر از این معجزه بیشتر چه م یخواهید؟ اما داستان به همین جا ختم نمی شود. و تئولوژي مسیحی یعنی مسیح شناسی هنوز نکات (Christology) یا به اصطلاح اروپائیان کریستولوژي پارادوکسی و متناقض دیگري دارد که خدا در سورة اخلاص همۀ آنها را رد کرده است. (trinity) در فرهنگ کتاب مقدس هارپر (ص 1098 ) می نویسدکه کلمۀ تثلیث که بین (Tertullian) درکتاب مقدس نیامده است وعموماً می گویند که ترتولیان حدود سالهاي 145 تا 220 میلادي می زیست این لغت را وضع کرد یا او نخستین کسی بود که آن را در مورد خدا به کار برد و این اصل اعتقادي بعد از دورة اناجیل و عهد جدید به صراحت بیان شده است گرچه در عهد جدید مراحل ابتدایی پیدایش آن را می توان دید. اینکه برخی سعی کرده اند سوابق این امر را به عهده عتیق برسانند از روي تحقیقات تاریخی- انتقادي کتاب مقدس قابل دفاع نیست و این تلاشها را باید تفسیر بعدي از کتاب مقدس در سایۀ تحولات بعدي اصول اعتقادي دانست. براي درك این مطلب سه نوع از متون عهد جدید را باید از هم باز شناخت. گرچه تمایز میان آنها را نباید به مسیحیت قرن اول میلادي منسوب کرد. که رابطۀ نزدیک عیسی و خدا را (incarnation) نخست اشاراتی به تجسد نشان می دهد، اما تعدادي از بندها و عبارات تمایز آشکاري میان خدا و مسیح ایجاد ، 31 تا 34 : می کند و لذا زیر دست بودن پسر را نسبت به پدر نشان می دهد (رومیان 8 23. مسیحیت و اسلام 32 4 تا 6). ولی عباراتی هم هست : 20 تا 28 و دوم قرنتیان 4 : 3 و 15 : اول قرنتیان 11 9 : 14 ،30 : 27 ، یوحنا 10 : که وحدت میان پدر و پسر را تاکید م یکند (مثلا متی 11 20 ). این تاکید بر وحدت پدر : 9 و رسالۀ اول یوحنّا 5 : 28 و کولسیان 2 : تا 11 و 20 و پسر را می توان نخستین گام در تحول اندیشۀ تثلیث دانست. دوم عباراتی است که رابطۀ نزدیک میان عیسی و روح القدس را نشان می دهد. در عهد جدید عیسی را می بینیم که روح را به صورتی خاص دریافت م یکند 22 که روح القدس به صورت کبوتري بر عیسی نازل : (مخصوصاً نک: لوقا 3 می شود) و عیسی بعد از صعود به دست راست خدا برده شد و روح القدس را از پدر 33 ) ودر مقایسۀ میان عبارات وحدت عیسی و روح القدس : یافت (اعمال رسولان 2 34 و باب چهارم انجیل : 26 و 27 با 8 : را هم می توان دریافت (قس: رومیان 8 یوحنّا). در عهد جدید روح القدس را هم نمایندة حضور و عمل خدا می یابیم و هم دوام حضور عیسی مسیح در کلیسا، اما از این امر نمی توان اصل اعتقادي مسیحیت را نتیجه گرفت. « روح القدس از خدا و پسر سرچشمه می گیرد » که می گوید سوم اینکه عباراتی هست که هر سه اقنوم در یک جا با هم ذکر شده اند.مهمترین 14 است که قدیمی ترین ذکر تثلیث است که ما : این موارد در رسالۀ دوم قرنتیان 13 19 که شاید از دستور ساده تر : می دانیم و سپس دستور تعمید مذکور در متی 28 16 و غیره مأخوذ باشد. : 38 و 8 : مذکور در اعمال رسولان 2 اصل اعتقادي رسمی تثلیث به نحوي که در شوراهاي بزرگ سد ههاي چهارم و پنجم تعریف شده است در عهد جدید دیده نم یشود. معذلک وجود عبارت مندرج 19 حاکی از آن : 14 (که خیلی قدیم است) و در متی 28 : در رسالۀ دوم قرنیتان 13 است که این نوع تفکّر ممکن است در تاریخ خیلی قدیم مسیحیت وجود داشته بوده است (انتهاي مقاله فرهنگ هارپر). اثبات تثلیث و ارائۀ یک نظریه منطقی براي آن تمام علماي مسیحیت را از قرن دوم تا امروز مشغول کرده است بی آنکه نتیجه اي داشته باشد چنانکه بعداً ذکر خواهد شد و براي نمونۀ این بحثها مراجعه شود به دائرة المعارف بزرگ اسلام (ج 14 ص 508 به بعد). 24. 5 ارتباط میان پدر و پسر در تثلیث مسئلۀ ارتباط بین پدر و پسر در این تعبیر مسیحی نیز از غوامض لاینحل است. پدر و پسر و روح » من خیلی دلم م یخواهد بدانم یک کودك مسیحی وقتی عبارت را م یشنود چه تصویري از پدر یا پسر در ذهنش پیدا می شود و بعداً بتدریج « القدس چگونه این مفهوم تحول می یابد و سرانجام در ذهن یک مسیحی تحصیل کرده و بالغ و دانشمند چه تصوري از این مفهوم پیدا م یشود. من از مسیحیان می پرسم که آیا رابطۀ خدا به عنوان پدر با عیسی به عنوان پسر چگونه رابطه اي است؟ آیا این پدر و پسري شبیه به پدر و پسري انسانها و حیوانهاست؟ در این صورت تولید و ولادت چه انگیزه اي دارد؟ آیا سر منشأ آن لذت و کامجویی است مثل انسانها؟ اگر چنین است، چرا خدا همسر خود را از جنس خود انتخاب نکرده است؟ آخر ازدواج خدا با مریم که یک انسان معمولی (طبق اعتقاد غالب و رایج مسیحیان) است غیر معقول به نظر می رسد وبین آنها هیچ تناسبی وجود ندارد و این ازدواج چگونه بوده است که مریم بعد از آن همچنان باکره ماند؟ اگر این ارتباط صوري نبوده است چگونه نتیجۀ صوري و عملی داشته و فرزندي در رحم مریم پیدا شده است؟ پس نمی توان رابطه را صرفاً عقلانی، مجازي، روحانی، معنوي یا رمزي و سمبولیک دانست. زیرا که عملاً هم در عالم ماده اثر داشته است. ممکن است بگویند که رابطه مثل ارتباط انسانها نبوده است بلکه رابطۀ ذاتی و جوهري بوده است مثل حرکت ابرها، طوفان و امواج دریاها، سوزاندن و حرارت آتش. در این صورت باید پسر در ازل همراه پدر بوده باشد، چنانکه حرارت همیشه با آتش است و از آن منفک نیست. در این صورت چگونه شد که حدود دو هزار سال پیش، این جنبۀ ذاتی خدا از او جدا شد و در رحم مریم قرار گرفت؟ این سوالات پایان ندارد و هیچکدام جواب قانع کننده و عقل پسندي ندارد و توجیهی هم که براي تجسم خدا به صورت عیسی براي نجات بشر ذکر کرده اند بیش 33 25. مسیحیت و اسلام 34 از همه غیر معقول و غیر منطقی است، چنانکه خواهیم دید، در اینجا قرآن در یک آیه کوتاه دو کلمه اي این عقاید نادرست را رد می کند که در آیۀ سوم سورة اخلاص یعنی خداي یگانه و یکتا نه فرزندي آورده است و نه « لم یلد و لم یولد » : می فرماید خود زاییده شده است. ولادت در عربی هم شامل پدر می شود و هم شامل مادر یعنی یعنی داراي فرزندي شد و « ولد له ابن » : وقتی پدري صاحب فرزند می شود می گویند یعنی پسري زائید. خدا نه مرد و نر « ولدت ابناً » وقتی مادري فرزند می زاید می گویند است که صاحب فرزند شود و نه ماده است (مثل حضرت مریم) که پسر بزاید. در حقیقت بعضی از فرقه هاي مسیحی حضرت مریم را هم خدا می دانستند و او را 116 ) و در سورة : می پرستیدند (ص 258 تاریخ کلیسا و نیز نک: قرآن سورة مائده 5 دو خدا براي خویش نگیرید زیرا که همانا خدا یکی » : 51 ) هم م یفرماید : نحل ( 16 که شاید اشاره به تعدد خدایان در نظر مشرکان و مسیحیان باشد که همراه با .« است خداي قادر مطلق خدا یا خدایانی دیگر هم قبول دارند. هر جزء از عقاید مسیحیان را که در بالا ذکر شد وقتی با اجزاء دیگر آن م یسنجیم تناقض در آن آشکار است به نحوي که از همان قدیم پیشوایان مسیحی را دچار چند دستگی و تفرقه کرده بود. در 253 ) مناقشه هاي اسقفها را در قرن چهارم میلادي بر سر - تاریخ کلیساي قدیم (ص 5 جنبه هاي ناسوت (بشر بودن) و لاهوت (خدا بودن) عیسی شرح داده است بعضی منکر تجسم خدا به صورت انسان بودند یعنی قبول نداشتند که خدا به صورت انسان در عیسی تجلی کرده است بلکه اصلا عیسی را خدا می دانستند برخی عیسی را بشر کامل می دانستند نه خدا و جنبۀ لاهوتی او را منکر بودند و کلیساي روم همان عقایدي بالاخره توافق کامل در مسئله » را داشت که در بیانیۀ نیقیه ذکر شد و میلر م یگوید فوق حاصل نشد و حتی تاکنون نیز این تفاوت عقیده موجود است ولی اکثر مسیحیان با کلیساي روم همرأي گردیده معتقد بودند که عیسی مسیح هم انسان کامل و هم ص 254 )، بقدري این مطلب ) « خداي کامل است یعنی در یک شخص دو جنبه بود دور از ذهن و عقل سلیم است که همۀ نویسندگان مسیحی به همین نتیجۀ عجیب می رسند و در می مانند و نم یگویند چرا باید بنایی بر روي آب ساخت که در هر لرزش نیمی از آن فرو م یریزد. از کشیشان برجستۀ مسیحی گفت خدا از (Arius) در سال 318 میلاي آریوس خلقت جداست و ممکن نیست مسیح را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته 26. ارتباط میان پدر و پسر در تثلیث 35 است با خدایی که نمی شود شناخت یکی بشماریم. پدر (یعنی خداي قادر متعال) پسر (یعنی عیسی) را تولید نمود یعنی پسر از پدر از نیستی خلق گردید پس مخلوق است و ( از ذات خود پدر نیست و به تمام معنا وي را خدا نتوان خواند (همان ص 240 در جواب او (Athanasius) اماکشیش دیگري از اهالی اسکندریه به نام آتاناسیوس گفت: خدا از دنیا جدا نیست و در کائنات حاضر است و چون دید که مردم زیر بار گناه گرفتار گردیده اند براي نجات ایشان پسرش را – که با پدر یکی است- به دنیا فرستاد تا جسم بشري به خود گرفته بشر را از قید گناه خلاص نماید و با خدا مصالحه پسر اسقفی در آسیاي صغیر در اواسط قرن (Marcion) دهد (همان ص 243 ). مرقیون مسیح مانند یک طفل » : دوم میلادي در روم به تبلیغ عقاید خاصی پرداخت و م یگفت به دنیا نیامد بلکه ناگهان چون شخص بالغی ظاهر گردید و خود را خداي حقیقی اعلام نمود و لذا خداي این دنیا یعنی خداي عهد عتیق از دست او غضبناك شد و یهودیان را شورانید تا او را مصلوب کنند اما مصلوب شدنش ظاهري بود و به نظر مردم چنین آمد و لذا او قیام نمود (یعنی از قبر برخاست) و حقیقت را به یگانه مبشر همان ص 192 ). می بینید که تا قبل از رسمی ) « انجیل حقیقی یعنی پولس تعلیم داد شدن دین مسیح در روم به دست قسطنطین در 313 میلادي و حتی تا یکی دو قرن بعد از او اعتقادات مسیحیان تثبیت نشده بود و هر گروه یا هر کلیسا براي خود عقایدي خاص داشت. بالاخره به زور سر نیزة قسطنطین و اعقاب او و بعداً با فشار پاپها و اسقفهاي تابع او این عقیدة شگفت انگیز که خلاصۀ آن ذکر شد شایع گردید و امروزه عقیدة غالب در همان قرنهاي اول دربارة تثلیث (Sabelius) و رایج است. اما کسانی مثل سابلیوس خدا اول خود را چون پدر » : نظري تا حدي عرفانی ابراز می کردند چنانکه او می گوید و بعد چون پسر و بالاخره چون روح القدس کشف فرمود و بدین قسم پدر و پسر و روح القدس سه اقنوم نبودند که با هم از ازل در یک ذات الهی وجود داشتند بلکه سه شکل و یا سه اسم بودند که خدا خود را به وسیلۀ آنان ظاهر فرمود و شناسانید. یعنی ص 201 تاریخ کلیسا). ) « او منکر ابنیت (یعنی پسر بودن) ازلی و ابدي مسیح بود این سخن بسیار شبیه به سخن هاتف اصفهانی در ترجیح بند معروفش است که می گوید: 27. مسیحیت و اسلام 36 در کلیـــــسا بـــــه دلبـــــر ترســـــا اي کــــه دارد بــــه تــــار زنّــــارت ره بـــه وحـــدت نیـــافتن تـــا کـــی؟ نـــام حـــقِّ یگانـــه چـــون شـــاید لب شـیرین گـشود و بـا مـن گفـت کــه گــر از ســرِّ وحــدت آگــاه ی در ســـــه آیینـــــه شـــــاهد ازلـــــی ســـــه نگـــــردد بریـــــشم ار او ر ا ما در ایـن گفتگـو کـه از یـک سـو گفـــتم اي دل بـــه دام تـــو دربنـــد هـــر ســـر مـــوي مـــن جـــدا پیونـــد ننــگ تثلیــث بــر یکــی تــا چنــد؟ کــه اب وا بــن و روح قــدس نهنــد؟ وز شــکر خنــده ریخــت از لــب قنــد تهمـــت کـــافري بـــه مـــا مپـــسند پرتـــــو از روي تابنـــــاك افکنـــــد پرنیـــان خـــوانی و حریـــر و پرنـــد شـــد ز نـــاقوس ایـــن ترانـــه بلنـــد که یکی هست و هیچ نیست جز او وحـــــده لا الـــــه الّـــــ ا هـــــو این قطعه را با خط نستعلیق زیبایی نوشته بودند و پیش از انقلاب در کتابفروشی کتب مقدسه در خیابان قوام السلطنه، جنب کلیساي انجیلی پشت ویترین آویخته بودند آري مگر با کلمات عرفاي مسلمان بتوان این معما را حل کرد و سه اقنوم را به سه اسم یا سه صفت یا سه جلوة خدا در سه آینه تشبیه نمود وگرنه آنچه در عقاید رسمی مسیحیان است از شرك و بت پرستی بدتر است. زیرا مشرکان (مثل هندوان، بوداییان، یونانیان قدیم، رومیان قدیم و اعراب جاهلی) بتها را نمایندة خدایانی می دانستند که همه از یک جنسند، مادي یا معنوي اما مسیحیت به سه خدایی معتقد است که یک ذات و یک جوهر ندارند، یکی مثل عیسی انسان است وغذا می خورد می آشامد و در بطن مادر نه ماه (یا طبق روایات اسلامی شش ماه) زندگی م یکند و ختنه می شود و بردار مصلوب می شود و می میرد و باز زنده می گردد و دو خداي دیگر ظاهراً روحانی و معنوي و فوق عالم طبیعی هستند. جمع این دو ذات متضاّد بسیار غیر عقلایی است و از عقیدة مشرکان نامعقول تر است. البته باید گفت که تعبیر پسر داشتن خدا ابتدا در چون آدمیان » : عهد عتیق آمده است. در سفر پیدایش، باب ششم بند 1 و 2 می گوید [یعنی فرزندان حضرت آدم] شروع کردند به زیاد شدن بر روي زمین و دختران براي ایشان متولد شدند، پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند و از هر کدام بدین ترتیب پسران خدا نه تنها شکل آدم .« که خواستند زنانی براي خویشتن برگرفتند 28. ارتباط میان پدر و پسر در تثلیث 37 و انسان دارند بلکه شهوت هم دارند و زن می گیرند آن هم از دختران انسان و نیز در 6) می گوید که خدا سلیمان را به پسري خود برگزید و : کتاب اول تواریخ ایام ( 28 در باب 22 بند 10 نیز این مطلب تکرار شده است. در حالی که در کتاب اول پادشاهان (7 : 33 ) تصریح شده که سلیمان کافر شد و بت پرستید. و در کتاب ایوب ( 38 : 11) که این را مفسران تورات به ،« و جمیع پسران خدا آواز شادمانی دادند » : می نویسد .( معناي فرشتگان دانسته اند (فرهنگ هارپر ص 979 61 ) می نویسد که در هنگام محاکمۀ عیسی رئیس کهنه : در انجیل مرقس ( 14 و عیسی گفت: «؟ آیا تو مسیح پسر خداي متبارك هستی » : از او سؤال نموده گفت من هستم، و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته، در ابرهاي » مفسران انجیل از این تعبیر رئیس کاهنان چنین برداشت کرده اند که .« آسمان می آید حداقل در ایام نزدیک به ظهور حضرت عیسی یهودیان معتقد بوده اند که مسیح پسر خدا است. اما این عبارت در این مورد صراحتی ندارد و ممکن است رئیس کاهنان این تعبیر را از شایعات مربوط به عیسی گرفته باشد و از او پرسیده است که آیا این شایعه درست است که تو مسیح و پسر خدایی که برحسب آن انجیل، عیسی پاسخ 36 ) از قول حضرت عیسی م یگوید که : مثبت داده است، مرقس در همین باب ( 14 ابا در زبان آرامی- که زبان مادري .« یا ابا، پدر، همه چیز نزد تو ممکن است » : گفت حضرت عیسی بوده است- به معناي پدر است و این کلمه را مرقس در این بند به ترجمه کرده است و اغلب مفسران انجیل م یگویند تعبیر پدر من در « پدرمن » معناي مورد خدا در بین یهود سابقه نداشته است و از همین عبارت حضرت عیسی که در انجیل مرقس آمده است نشأت گرفته است و مسیحیان صدر اول هم آن را به تقلید از (32 : او به همین معنا به کار برده اند (فرهنگ هارپر ص 3). در همین انجیل ( 13 عبارت پدر و پسر در مورد خدا و عیسی از زبان حضرت عیسی به کار رفته و در 27 ) این تعبیر دیده می شود ولی مفسران این هر دو عبارت را : انجیل متّی هم ( 11 مشکوك و اعتبار آنها را مورد سؤال دانسته اند (فرهنگ هارپر، ص 979 ) که می گویند معلوم نیست که واقعاً عیسی خود را نسبت به خدا پسر خوانده باشد (همان). عبارت پسر خدا با تعبیر پسر و پدر متفاوت است و در آثار مسیحی قبل از برخاستن عیسی از گور (در روز سوم بعد از صلیب طبق عقیدة آنان) این تعبیر به کار نرفته است (همان) و ظاهراً این هم از اختراعات پولس است که نخستین بار در رسالۀ خود به 29. مسیحیت و اسلام 38 4) می گوید که وقتی عیسی از بین مردگان برخاست (یعنی زنده شد و به : رومیان ( 1 آسمان رفت) به سمتِ پسر خدایی منصوب شد. ترجمۀ فارسی این عبارت زیاد واضح نیست ولی در انگلیسی بند 3 و 4 باب اول چنین ترجمه شده است: دربارة پسر او، خداوند ما عیسی مسیح، از لحاظ بشریت و انسانیتش یعنی از » نظر جسم به عنوان فردي از نسل داود متولّد شد و به دنیا آمد و از نظر قداست الهی و روحانیت با قدرت تمام به عنوان پسر خدا منصوب شد از طریق برخاستن از میان یعنی با برخاستن از قبر و زنده شدن دوباره، به مقام پسر خدایی رسید. و .« مردگان مفسران امروزي می گویند که این نشان میدهدکه در این موقع پسر خدا بودن او مقام و مرتبه یا وظیفه و شغلی بوده است که بدو تفویض شده بود ولی بعداً این امر به ( صورت اعتقاد ماوراي طبیعی جازمی بین مسیحیان درآمد (فرهنگ هارپر ص 980 ولی به جاي اینکه از این نظر خود نتیجه گیري درستی بکنند بلافاصله اضافه می کنند که اینکه خدا او را به عنوان پسر خود منصوب کرد به معناي آن نیست که عیسی اول بشر بود و سپس به مقام ابن الّلهی ارتقا یافت چنانکه برخی مبتدعین مسیحی م یگویند بلکه بدین معناست که عیسی وظیفۀ نجات بشر را هم در این موقع به دست آورد که (11 : وظیفۀ تاز هاي بود بر دوش او. معذلک می گویند اینکه در انجیل مرقس ( 1 آوازي از آسمان در » می گوید بعد از تعمید یافتن عیسی از حضرت یحیی معمدان در حقیقت این « رسید که تو [یعنی عیسی] پسر محبوب من هستی که از تو خوشنودم وظیفه را که بعد از رستاخیر عیسی بدو داده شده بود به عقب برده و به ابتداي رسالت او منتقل کرده اند (فرهنگ هارپر ص 980 ) در حالی که زندگانی عیسی پیش از رستاخیر از میان مردگان جنبۀ مسیحایی (نجات بخشی) نداشته است و کلیسا بعد از رستاخیز عیسی او را بدین مقام و وظیفه شناخته است و قبل از آن عیسی جنبۀ پیامبري 11 و لوقا : 57 و 21 : و خدمت داشته است یعنی نمایندگی خدا (چنانکه در متی 13 13 و : 17 او را نبی و در اعمال رسولان 3 : 19 و 44 و 9 : 19 و یوحنّا 4 : 24 و 24 : 4 7 ) یک بار دیگر : 26 او را بندة خدا یعنی عبدالله نامیده اند). در انجیل مرقس ( 9 باز (Transfiguration) آمده است که وقتی عیسی تغییر قیافه و لباس عجیبی یافت و مفسران می گویند این .« آوازي از ابر در رسید که این است پسر محبوب من » هم درواقع تکرار همان واقعۀ زمان تعمید است که در اینجا دوباره پژواك یافته است (فرهنگ هارپر ص 980 ) یعنی این واقعه دوبار رخ نداده است بلکه همان دفعه اول 30. ارتباط میان پدر و پسر در تثلیث 39 اتفاق افتاده است و در هر حال عیسی هرگز عنوان پسر خدا را براي خود به کار نبرده ( 61 و 62 : و چنین ادعایی نکرده است (همان). و عبارتی را که از انجیل مرقس ( 14 چنانکه گفتیم ،« من هستم » : در بالا نقل کردیم که در پاسخ رئیس کاهنان گفت منظورش این است که عنوان مسیح و پسر خدا را تو به من دادي، من نگفته ام (همان)، 70 و 71 ) این مطلب صریحاً : 63 و 64 ) و انجیل لوقا ( 22 : چنانکه در انجیل متّی ( 26 گفته شده است (همان) و اینکه جمعیت حاضر در هنگام صلیب شدن عیسی طبق اعتباري « اگر پسر خدا هستی از صلیب فرود بیا » 40 ) فریاد م یزدند : انجیل متّی ( 27 29 و 30 ) معلوم می شود : ندارد زیرا که در مقایسه با معادل آن در انجیل مرقس ( 15 مردم سخنی از پسر خدا بودن نگفته بودند (همان). برحسب نوشتۀ محقّقان امروزي غرب پسر خدا شدن عیسی دست پخت پولس است و در اناجیل به طور فرعی انعکاس یافته است، زیرا که بنا به تحقیق محقّقان غربی و مفسران انجیل قدیمی ترین ذکري که از سه اقنوم با هم در یکجا شده است 14 ) یعنی آخرین بند این رساله است که می گوید : در رسالۀ دوم پولس به قرنتیان ( 13 فیض عیسی مسیح خداوند- و محبت خدا- و شرکت روح القدس با جمیع شما » که در این قسمت عیسی مقدم بر خداي پدر ذکر شده است و سپس در انجیل .« باد 19 ) هم از قول عیسی گفته شده است : متّی که بعد از آن رساله نوشته شده است ( 28 بروید همۀ امتها را شاگرد سازید [یعنی مسیحی کنید] و ایشان را به اسم اب و ابن » که و محقّقان این دو بند را مقدمۀ اعتقاد سنتی مسیحیان طبق .« و روح القدس تعمید دهید فرمول بندي شوراهاي نیقیه و کالسدون و سایر شوراهاي قرون چهارم و پنجم میلادي می دانند، گرچه در دو بند فوق و بندهاي دیگر کتب عهد جدید (مثلاً اعمال رسولان 16 و غیره) هیچ صراحتی وجود ندارد، که این سه اقنوم یکی هستند : 38 و 8 : 2 ( (همان ص 1099 خلاصه آنکه محقّقان جدید غربی در دو قرن گذشته با استفاده از هرمنوتیک و روشهاي نقّادي کتاب مقدس (یعنی نقّادي متن براي یافتن صورت اصلی متون، نقد تاریخی براي تعیین تاریخ و چگونگی تدوین متن و مشخص کردن مؤلف واقعی یا فرضی آنها و منابع آنها، نقد ادبی براي بررسی زبان، سبک، نوع ادبی، دستورزبان، لغات به کار رفته، چگونگی نقل روایات و پرداختن شخصیتها و امثال آنها، نقّادي شکل و فرم متن و چگونگی شکل گیري آن و نقد روایی براي تعیین چگونگی فراهم 31. مسیحیت و اسلام 40 شدن متن و شکل نهایی آن و دست آخر نقّادي متن از نظر پذیرش به عنوان کتابی مقدس و منبع شریعت و قانون با توجه به همۀ منابع داخلی و خارجی آن) بسیاري از اعتقادات بنیادي مسیحیت و از جمله تثلیث را مورد تردید قرار داده اند و سعی کرده اند بفهمند که چگونه این عقیدة غیر عقلایی به مسیحیت راه یافته است (فرهنگ هارپر ص 129 تا 133 ) و معذلک در این کلاف سر در گم مانده اند چونکه نمی توانند به عنوان مسیحی منکر این اعتقادات شوند زیرا که کلیسا آنها را طرد خواهد کرد و اغلب این محقّقان علاوه بر استادي دانشگاه مقامات بالایی در کلیسا یا کنیسۀ یهود دارند. و البته اگر منصف بودند می بایست به قرآن رو م یآوردند که همۀ این مشکلات را یکجا حل کرده و فقط در یک آیه از یک سوره کوچک می فرماید و تمام تناقضات تثلیث را با همین سخن کوتاه باطل می کند تا « لم یلد و لم یولد » دیگر لازم نباشد این همه دانشمند عقل خود را به سفاهت بکشند تا عقید هاي ناپذیرفتنی را توجیه کنند و هر سال صدها کتاب در این زمینه بنویسند و دست آخر هم ناکام و زیانکار گردند. در قرآن اعتقاد به اینکه عیسی پسر خداست شدیداً رد شده است. مثلاً نک: ( 30 و 31 : 26 و 27 . ونیز در قرآن (توبه 9 : 88 تا 95 وانبیاء 21 : مریم 19 یهودگفته اند عزیر پسر خداست و نصارا گفته اند که مسیح پسر » : می فرمایدکه از این آیه چنین بر می آیدکه .« خداست. لعنت خدا بر آنان بادکه دروغ به هم بافته اند یهود درآن زمان حداقل در یثرب عزیر یعنی عزرا را پسر خدا و قابل پرستش می دانسته اند همانطور که درعهد عتیق سلیمان را پسر خدا دانسته اند. عزیر، کاهنی بزرگ یا نبی بود که بعد از اسارت یهود تورات و کتب مقدسۀ آنها را که از دست رفته بود دوباره نوشت و میگویند تورات از موسی شروع و به عزرا ختم شد . 32. 6 روح القدس مفهوم روح القدس در قرآن و در عقاید مسیحیان با هم فرق دارد. در قرآن روح القدس (روح پاکی) فرشتۀ وحی است که خدا بر پیامبران فرو می فرستد (غافر 15 ) و او را روح الامین (روح درستکار) نیز نامیده است و می گوید خدا قرآن را : 40 193 ) نازل : 2 و 102 ) یا روح الامین (شعراء 26 : به وسیلۀ روح القدس (نحل 16 87 و 253 و : فرموده است و عیسی را هم خدا با روح القدس تایید کرده است (بقره 2 97 ) اورا جبریل نامیده و می گوید هر کس با : 110 ). در سورة بقره ( 2 : مائده 5 جبریل و پیامبران و ملائکه و میکائیل دشمن باشد خدا هم با او دشمن است (بقره 10 ) و می گوید خدا : 29 و لوقا 12 : 32 ، مرقس 3 : 98 ، نیز نک : متی 12 : 2 (4 : وجبریل و مومنان صالح و فرشتگان یار و یاور حضرت محمد هستند (تحریم 66 و ظاهراً قرآن روح (یعنی روح القدس) یا جبریل را بالاتر از سایر فرشتگان می داند (4 : 38 و قدر 97 : 4 ، نبأ 78 : 4 ، معارج 70 : 97 ، تحریم 66 : (بقره 2 در تورات مکرر از روح خدا یا روح خداوند سخن رفته است که حاکی از 3) ، قوت پیش بینی و ادارة امور : 2) ، تقوا (پیدایش 6 : خلّاقیت خدا (پیدایش 1 31 ) و قدرت نبوت و : 3 و 35 : 38 ) ، حکمت و معرفت (خروج 31 : (پیدایش 41 2) که ظاهراً منظور از آنها غالباً همان روح القدس : 29 و 24 : پیشگویی (اعداد 11 است. 22 ) یا فقط روح : 16 ) یا روح القدس (لوقا 3 : در اناجیل روح خدا (متی 3 10 ) مانند کبوتري بر عیسی نازل م یشود و عیسی به کمک روح خدا : (مرقس 1 28 ) و می گوید که روح خداوند بر من : دیوها را از تن مردم خارج می کند (متی 12 26 و 35 ) چنین بر می آید که جبرئیل : 18 ) و از فحواي انجیل لوقا ( 1 : است (لوقا 4 و روح القدس یکی نیستند. 41 33. مسیحیت و اسلام 42 7) آمده است که عیسی : 26 و 16 : 15 ، 16 و 26 : در انجیل یوحنّا ( 14 می گوید من از پدر می خواهم که تسلّی دهندة دیگري به شما بدهد تا همیشه با شما بماند و او را که پدر به اسم من می فرستد همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و تا من نروم او نزد شما نخواهد آمد. پس رفتن من براي شما مفید است چون او را نزد شما می فرستم. در این آیات کلم هاي که به تسلّی دهنده ترجمه شده است در یونانی 26 ) و : 17 و 15 : است که آنرا به صورت روح راستی (یوحنا 14 Paraklētos 26 ) نیز نامیده است. این کلمه در سریانی به صورت فارقلیطا : روح القدس (یوحنا 14 و در عربی به صورت فارقلیط آمده است. مسلمانان می گویند که فارقلیط همان احمد 6) می گوید نام حضرت محمد در انجیل بوده است. و : است که در قرآن (صف 61 است به معناي بسیار periklutos محققان می گویند این کلمه یونانی تحریف شدة ستوده که ترجمۀ احمد است و به دلائل بسیار ثابت کرده اند که فارقلیط همان احمد است نه تسلّی دهنده یا روح القدس و یکی از دلائل آنها این است که در ابتدا کلمۀ فارقلیط را اسم خاص م یدانستند و لذا کسانی در سد ههاي نخستین میلادي مدعی در 177 (Mentanius) شدند که فارقلیط هستند، مانند مانی در قرن سوم و مینتانیوس میلادي (نک: رسالۀ چراغ نوشتۀ سید محمود حسینیان و کتاب بشارات عهدین تألیف دکتر محمد صادقی) 4 و 17 و 33 و 39 ) روح القدس را به صورت : در کتاب اعمال رسولان ( 2 فرشتۀ وحی و تایید خدا بر عیسی و بر مومنان می یابیم که به تصویر قرآن نزدیکتر است و مسیحیان می گویند که روح القدس حاکم بر کلیسا یعنی جمع مومنان است و آنها را هدایت می کند و در اسلام هدایت فقط کار خداست و پیامبران فقط موظف به تبلیغ و ابلاغ حقیقت هستند و مسئول پذیرفتن یا نپذیرفتن آنها از طرف مردم نیستند 23 ، شوري : 56 ، فاطر 35 : 48 ، کهف 18 : 99 ، انعام 6 : 272 ، مائده 5 : (بقره 2 48 و غیره) و لذا روح القدس می تواند واسطۀ فیض الهی باشد. اما اینکه مسیحیان : 42 روح القدس را یک وجود جدا و در عین حال متّحد با خدا می دانند و در تثلیث یکی از اقانیم ثلاثه شمرده شده است مبناي صحیحی در اناجیل ندارد و از نظر اسلام هم مردود است. 34. 7 مریم عذرا وضعیت حضرت مریم در نظر مسیحیان و در اناجیل و کتب عهد جدید بسیار مبهم است. از یک طرف مسیحیان عموماً حضرت مریم را می ستایند و براي او زانو می زنند و به او نماز می برند و از او نیاز می خواهند و این کارها کمتر از عبادت خدا نیست، یعنی مریم را تقریباً نوعی خدا می شمارند. مجسمه هاي او را در کلیساها و خانه هاي خود نگه م یدارند و در برابر او تعظیم یا سجده م یکنند، معذلک او را رسماً خدا نمی دانند گرچه در قدیم فرقه هایی بوده اند که او را خدا م یدانستند (تاریخ کلیساي قدیم ص 258 ). معلوم نیست چرا تعداد خدایان را به سه عدد منحصر کرده اند عقاید خود یعنی به مجموعۀ (pantheon) و حاضر نشده اند که مریم را هم به پانتئون خدایان مورد اعتقاد خویش بیفزایند. در حقیقت به مریم از این لحاظ- طبق آئین خودشان- ظلم شده است زیرا که او خدائی زاییده است و زنی که خدا بزاید باید خود نیز خدا باشد. آخر بین مادر و فرزند باید سنخیتی باشد یعنی تجانس داشته باشند اگر فرزند، خداست مادر هم باید خدا باشد و اگر مادر، بشر معمولی است باید فرزند او هم بشر معمولی باشد، این قاعدة طبیعت است. بهتر بود مریم را هم به خدایان سه گانه اضافه می کردند تا به جاي تثلیث (سه خدایی) تربیع (چهارخدایی) درست می شد که هر کدام یک گوشۀ مربع را بگیرند و استحکام بیشتري در کرسی خدا سازي ایجاد شود که لنگی نزند و نلغزد و کج نشود. در کتاب تاریخ جامع ادیان ترجمۀ علی اصغر (John B. Noss) جان ناس در کلیساي غرب مریم را از آن جهت احترام » : حکمت (ص 437 ) می نویسد می گذارند که مادري است عذرا و داراي احساسات و عواطف امیت (مادري) نسبت به فرزند خود عیسی. ولی در کلیساهاي مشرق (یعنی کلیساهاي ارتودکس) مریم را 43